بحران خاموش در زنجیره آروماتیکها
با این حال، پشت این تصویر درخشان، واقعیتی پنهان است که اگر به موقع برای آن چارهاندیشی نشود، میتواند آینده این صنعت را با بحران جدی مواجه سازد. این واقعیت چیزی نیست جز وابستگی شدید بخشهای کلیدی صنعت پتروشیمی به خوراک میعانات گازی میدان پارس جنوبی؛ میدانی که پس از دو دهه بهرهبرداری سنگین، اکنون نشانههای افت فشار و کاهش تولید در آن بهوضوح مشاهده میشود.
پارس جنوبی نهتنها منبع اصلی گاز طبیعی کشور است، بلکه تأمینکننده اصلی میعانات گازی نیز محسوب میشود؛ مادهای ارزشمند که خوراک مجتمعهای بزرگ پتروشیمی و پالایشگاهی را تشکیل میدهد. در حال حاضر، تولید روزانه میعانات گازی ایران حدود ۸۵۵ هزار بشکه برآورد میشود و بخش عمدهای از آن به عنوان خوراک مجتمعهای پتروشیمی مصرف میشود.
از سوی دیگر، با توسعه پالایشگاههای جدید و افزایش مصرف داخلی، نیاز کشور به میعانات گازی روزبهروز بیشتر خواهد شد. پیشبینیها نشان میدهد که تنها با راهاندازی طرحهای جدید پالایشی، بیش از ۳۰۰ هزار بشکه دیگر به مصرف روزانه اضافه میشود؛ یعنی حتی بدون کاهش فشار پارس جنوبی، کشور بهزودی با کسری شدید خوراک مواجه میشود.
اما اکنون افت فشار در پارس جنوبی آغاز شده است و هر سال بخشی از ظرفیت تولید این میدان کاسته میشود. نتیجه روشن است: کاهش در دسترس بودن میعانات گازی و در پی آن تهدید مستقیم برای مجتمعهای پتروشیمی آروماتیکی که خوراک اصلی خود را از این منبع تأمین میکنند. توقف یا کاهش تولید در این مجتمعها به معنای اختلال در کل زنجیره ارزش آروماتیکها است؛ زنجیرهای که پایه بسیاری از محصولات صنعتی نظیر بنزن، پارازایلین، استایرن، پلیاستر، پلاستیکها و رزینها را تشکیل میدهد.
در صورت استمرار این روند، کشور ممکن است بخش عمدهای از ظرفیت تولیدی خود در این حوزه را از دست بدهد و ناچار به واردات محصولات نهایی شود؛ اتفاقی که با روح خودکفایی و ارزشافزودهمحوری صنعت پتروشیمی در تضاد کامل است.
در چنین شرایطی، انتظار میرفت تصمیمگیران و مدیران بخش پتروشیمی کشور با درک عمق مسئله، منابع مالی و انسانی خود را به سمت پروژههایی هدایت کنند که بتواند تابآوری این زنجیره حیاتی را در برابر افت تولید پارس جنوبی افزایش دهد؛ پروژههایی مانند توسعه ظرفیت پالایشگاههای نفتا، ایجاد واحدهای مختلط خوراک (Mixed Feed)، یا سرمایهگذاری در فناوریهای بازیافت گازهای همراه. اما متأسفانه، نشانهها حاکی از آن است که مسیر سرمایهگذاری در این حوزه همچنان تحت تأثیر نگاههای تبلیغاتی و پروژهمحور قرار دارد؛ بهگونهای که طرحهای متعدد و پرزرقوبرقی مطرح میشود که نه از لحاظ اقتصادی توجیه کافی دارند و نه با واقعیات فنی صنعت همخوانی.
این رویکرد میتواند پیامدهای سنگینی برای کشور به همراه داشته باشد. وقتی منابع مالی محدود کشور صرف طرحهایی میشود که عملاً نقشی در حفظ تداوم تولید ندارند، فرصت سرمایهگذاری در پروژههای حیاتی از دست میرود. چنین سیاستی نهتنها به تضعیف توان تولیدی منجر میشود، بلکه زمینهساز خروج سرمایه انسانی متخصص و کاهش اعتماد عمومی نسبت به کارآمدی سیاستهای صنعتی خواهد شد.
اکنون بیش از هر زمان دیگر، نیاز به تدوین یک راهبرد ملی برای تنوعبخشی به منابع خوراک در صنعت پتروشیمی احساس میشود. این راهبرد باید مبتنی بر نگاه بلندمدت، واقعبینانه و فناورانه باشد. استفاده از ظرفیتهای نفت خام سبک، توسعه فناوری تبدیل گاز به مایع (GTL)، استفاده از خوراکهای جایگزین مانند LPG، و ارتقای بازدهی انرژی در واحدهای موجود، از جمله اقداماتی است که میتواند بخشی از وابستگی به میعانات گازی پارس جنوبی را کاهش دهد.
در کنار این اقدامات، بازنگری در سیاستهای تأمین مالی نیز ضروری است. انتشار اوراق ارزی و ریالی باید به سمت پروژههایی هدایت شود که اثر واقعی و ملموس بر پایداری تولید دارند، نه طرحهایی که صرفاً روی کاغذ جذاباند اما در عمل به جایی نمیرسند. سرمایهگذاری در حوزههای کلیدی نظیر بهینهسازی تولید، ارتقای فناوری، و افزایش بهرهوری خوراک، در شرایط کنونی بسیار مؤثرتر از اجرای طرحهای نمایشی است.
آینده صنعت پتروشیمی ایران در گرو تصمیمهای امروز است. اگر امروز عقلانیت، آیندهنگری و اولویتبندی بر مبنای واقعیتهای میدانی جایگزین رویکردهای تبلیغاتی شود، میتوان همچنان به تداوم نقش این صنعت در اقتصاد ملی امیدوار بود.
اما اگر همچنان نگاه کوتاهمدت و غیرتخصصی بر تصمیمسازیها سایه افکند، افت فشار پارس جنوبی میتواند نهتنها جریان گاز، بلکه تپش حیاتی یکی از مهمترین صنایع کشور را متوقف کند.
