دو مساله در پایین دست پتروشیمی
گرهگاهها و دستاندازهای اصلی توسعه صنایع پاییندست پتروشیمی در کشور چه بوده است؟
در پاسخ به این سوال ابتدا باید نگاهی گذرا به تاریخ صنعت پتروشیمی در ایران داشته باشیم. این صنعت با افتتاح متانول اول در شیراز در سال ۱۳۴۲ آغاز شد. پس از آن در سال ۱۳۵۴ متانول دوم خارک و بعد در سال ۱۳۵۹ پتروشیمی ایران-ژاپن در کشور راهاندازی شد. این واحدها ابتدا براساس خوراک مایع طراحی شدند؛ اما بعد از توسعه میدانهای گازی کنگان و پارسجنوبی خوراک گازی به اصلیترین پایه خوراک پتروشیمیهای ایران تبدیل شد. متانول، اوره آمونیاک و الفینها سه دسته از محصولاتی هستند که از این واحدها فرآوری میشدند. باید تاکید کنم که تولید و فروش این محصولات مصداق بارز خامفروشی مبتنی بر قیمت پایین گاز در ایران و بازار خاورمیانه بوده است. این مساله هم به دلیل قیمت پایین نرخ خوراک که به ثمن بخس به این واحدها تزریق میشد و هم به علت تحریمهای اقتصادی که فروشندگان را ناگزیر به فروش با قیمت پایین میکرد، شکل گرفته است. اما معضل دیگری هم در این صنعت همواره وجود داشته که عبارت است از عدمدستیابی به دانش فنی (لایسنس)؛ حتی در محصولات پایه. اگر هم این دانش را داریم به نوعی کپیکاری ورای انجام تعهدات لایسنسورها به صورت غیرقانونی و البته با پیگیری بینالمللی بوده است. اگر شرکتهای الگو از چند شرکت داخلی که محصولات پتروشیمی خارجی را بهصورت غیرقانونی نسخهبرداری میکنند خبردار شوند، میتوانند شکایت کرده و محصول را حتی روی کشتی ضبط کنند. همینطور میتوانند به خاطر محصولات تولیدشده قبلی آنها را جریمه کنند، همچنان که تاکنون هم چند مورد در این زمینه داشتهایم که رسانهای نشده است. بنابراین باید گفت برای توسعه پاییندست حتی لایههای اول زنجیره ارزش، شرط لازم و کافی ایجاد شرکتهای تولید دانش فنی با مشارکت کشورهای پیشرفته و همینطور کشورهای منطقه از جمله عربستان است. البته پیگیری این امر زمانبر است و تجربیات شکلگیری دانش فنی تولید محصولات پتروشیمی به ما میآموزد که سرمایهگذاری در صنعت مادر و دیگر صنایع وابسته در درازمدت از نان شب هم واجبتر است.
بسیار گفته میشود که ایران در صنعت پاییندست بهخصوص تولید کاتالیست عملکرد مناسبی داشته است.
اوج هنر ما در صنایع پتروشیمی تولید تعداد محدودی محصولات پایه نظیر متانول، اوره و آمونیاک و… در حد انگشتان یکدست بوده است. در زنجیره پاییندست نهتنها توسعهای صورت نگرفته، بلکه این حوزه کاملا طی این مدت مغفول مانده است، به طوری که میتوان گفت از نظر دانش فنی زنجیره پاییندست در حد صفر هستیم. برخلاف پروپاگاندای رسانههای داخلی در خصوص شرکتهای دانشبنیان، محصولات این شرکتها بیشتر روگرفت (کپی) ازتکنولوژیها بوده است، به این صورت که با مهندسی معکوس برخی محصولات نهایتا به کپیهایی سطح پایین (۷۰درصد برابر اصل محصولات چینی و ۵۰ تا ۶۰درصد کشورهای ژاپن و اروپا) میرسند. اگر صنعت را به خودرو تشبیه و سیستم احتراق داخلی و انژکتور را دانش فنی و نوین قلمداد کنیم، کاتالیست، روغن ترمز محسوب میشود. ما این روغن ترمز خودرو را با هزار سختی ساختیم، به گونهای که فعلا به جز چند مورد به تجهیزات اروپایی ما ضربهای نزده است. با این حال باید متذکر شد که تولید این روغن ترمز نیاز به این حجم از پروپاگاندا ندارد، بلکه تولید دانش فنی موجب افتخار صنعت ما خواهد بود. با این حال اجرای پروژههای زنجیره ارزش پاییندست نیازمند برخی تکنولوژی و کاتالیستهاست. ما کاتالیستهای باارزشی در صنعت پالایش و پتروشیمی داریم که بیشتر آنها وارداتی بودهاند و اگر بتوانیم در صنعت پتروشیمی حدود ۲۰درصد کاتالیستها را در داخل بسازیم (نه بهینهسازی کنیم) چشمگیر خواهد بود.
شرکتهای دانشبنیان داخلی تا چه اندازه امکان تولید این تکنولوژی را دارند؟
موضوعی که از سال ۹۲ به این سو بسیار پرسروصدا بوده، بحث شرکتهای دانشبنیان است. ما معدود افرادی در کشور داریم که به دنبال تولیدات اصلی بودند.
یکی از اینها شهید فخریزاده بود که بسیار خلاق و مخالف کپیبرداری بود. در حوزه پتروشیمی یکی از پروژههای دانشبنیانی که میتوانست اجرا شود، پروژه وینیل استات مونومر (VAM) بود که محصول پاییندست پتروشیمی محسوب میشود.
وینیل استات مونومر، ماده اولیه بهصرفه و پرکاربرد در حوزههای وسیعی همچون چسبها، رنگهای برپایه آب، الیاف غیرطبیعی نساجی، پرداخت و آهار پارچههای نساجی، روکشهای کاغذی، جوهر، فیلم و لاک است. تولید این محصول از سال ۱۳۸۱ بهعنوان یک پروژه دانشبنیان و پرسود در صنایع تکمیلی پتروشیمی کلید خورد. اگر بخواهیم با احتساب ۹۰میلیون تن تولید و ۱۵میلیارد دلار فروشی که معاون وزیر در مورد ارزش محصولات پتروشیمی داخلی اعلام کرد حساب کنیم، میتوانیم بگوییم با ایجاد این زنجیره تکمیلی، رقم مذکور به حدود ۱۰برابر یعنی ۱۵۰میلیارد دلار خواهد رسید.
فرصت به دست آوردن این تکنولوژی چه زمانی و چگونه از دست رفت و اکنون چه چشماندازی برای اجرای این طرح وجود دارد؟
کشور از نظر دانش فنی تحریم است و از سوی دیگر چین هم تا وقتی که اتانول ارزان ایران را دارد به ایران تکنولوژی نمیدهد. در حالی که پیشتر زمانی که کشور وارد تحریم نشده بود، میتوانستیم از فرصتها برای توسعه پاییندست استفاده کنیم. از جمله پروژههایی که در سالهای ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ میشد اجرا کرد همین طرح VAM بود. دلیل این موضوع هم به آن دسته از شرکتهای مدعی برمیگردد که پروژه را در دست گرفتند و کاری از پیش نبردند. وقتی پروژهای به شرکت صاحب دانش فنی سپرده میشود، برخلاف قراردادهای پیمانکاری که بعد از اتمام کار از پروژه خارج میشوند، با مجتمع تولیدی یکی میشود. طبق اینگونه قراردادهای محرمانگی (ام.بی.ای) حداقل باید ۱۵سال خدمات فنی و کاتالیست ارائه دهند. اگر طی آن سالها چنین قراردادی امضا میکردیم، بعد از تحریم هم منعی برای ادامه همکاری تا اتمام قرارداد نداشتند؛ چون این شرکتها موظفند در هر شرایطی تا پایان به مسوولیت خود پایبند باشند، چراکه قوانین تحریمی عطف بماسبق نمیشوند، همانگونه که اکنون برخی شرکتها در ایران همچنان حضور دارند. با این حال این زمان طلایی را از دست دادیم و شرکتهای مدعی هم تضمینی مستحکم به کارفرماها برای جبران خسارت هنگام بروز مشکل در فرآیند تولید ندادند.
چه راهکارهایی برای دریافت تکنولوژی و دانش روز با توجه به وضعیت تحریمی کشور وجود دارد؟
در حال حاضر همچنان با برخی کشورها روابط حسنه داریم؛ ولی برعکس این روابط، رایزن تکنولوژی و اقتصادی خوب نداشتهایم. لازم است از طریق رایزنهای حرفهای بتوانیم امکان تبادلات را فراهم کنیم. به عبارت دیگر در شرایط حاضر باید از هر روزنهای استفاده کنیم. در یک مورد میشود از طریق شرکتهای تراستی که در خارج وجود دارند، تکنولوژی را از کشورهای توسعهیافته وارد کنیم. بهعنوان نمونه شنیده شده که شرکت پتروشیمی زاگرس توانسته است قراردادی برای انتقال دانش فنی لایسنس طرح تبدیل متانول پتروشیمی زاگرس به اتانول سنتزی با شرکت دالیان چین امضا کند. اگر این خبر درست باشد میتواند در پیشبرد زنجیره پاییندست متانول گام مهمی محسوب شود. اتانول محصول باارزشی است و با قیمت ۴۵۰دلار به محصول متانول ارزش ۳۰۰دلاری اضافه میکند. به طور کل میتوان گفت خلق تکنولوژی و ایجاد و توسعه شرکتهای R&D برای تکنولوژی پاییندست در صنایع پتروشیمی و نفتی از نان شب برای کشور واجبتر است. تنها راه برونرفت از این وضعیت تولید تکنولوژی و دانش است. بعد از تکنولوژی، پیشنیاز مهم دیگر آموزش است. اگر برای این دو نیاز مهم برنامهریزی داشته باشیم، حتما سطح بهرهوری بالا خواهد رفت. لازم است بگویم که بسیاری از کشورهای همسایه هم نیازمند تکنولوژی هستند و میتوانیم به جایی برسیم که در این حوزه صادرکننده باشیم. در این خصوص لازم است به شرکت آرامکوی عربستان اشاره کنم که هر روز خبر خرید یک تکنولوژی را منتشر میکند. این شرکت در سال ۲۰۲۲ حدود ۱۶۹میلیارد دلار فاینانس در حوزه پتروشیمی اخذ کرده است. به همین دلیل بوده که با اینکه در سال ۲۰۱۲ سهام سابیک را خرید، بهزودی در رتبهبندی ۵۰ شرکتهای پتروشیمی دنیا به رده هفتم رسید، در حالی که هیچ یک از شرکتهای ایرانی در میان این ۵۰رتبه جایی نداشتهاند. بنابراین لازم است که سالهای سال الگوی هدف ما در حوزه نفت، آرامکو و در پتروشیمی سابیک باشد که بخشهای قراردادی، توسعه و برنامهریزی بسیار پیشرفتهای دارند و جالب است بدانیم که در این حوزهها بسیار کم از نیروی انسانی خارجی استفاده میکنند. حال در کشور دوستی مانند سوریه امکان خرید اوره از تجار ایران وجود ندارد؛ دلیل آن هم به عدمگارانتی محصولات داخلی برمیگردد، در حالی که سابیک خود یک بانک محسوب میشود و در حدی اعتبار دارد که میتواند به هر بانک بینالمللی ضمانت دهد. حال شرکتهای چینی برای سرمایهگذاری ۱۰۰میلیون دلاری ایران تنها ضمانت بانک مرکزی را میپذیرند.
به طور دقیق میتوان گفت که تاکنون چقدر برای پروژه VAM هزینه شده است؟
اگر براساس مولفههایی همچون نفرساعت، سفرها و عدمنفعی که کارشناسان محاسبه کردند، درنظر بگیریم، به رقم بسیار عظیمی خواهیم رسید. امکان برآورد این رقم به سادگی وجود دارد، اما بهطور دقیق آن را نمیتوان گفت. به دلیل اینکه زمانی که ما میتوانستیم این پروژه را راهاندازی کنیم دلار ۸۰۰تومان بود. بحث عدمنفع یک طرف و بحث هزینههایی که تا الان انجام شده هم موضوع دیگر است.
همه اینها پروژه را نیمهکاره گذاشتند و رفتند؟
نیمهکاره به پروژهای گفته میشود که حداقل کلنگی زده شده باشد، در حالی که در این طرح همه چیز تنها روی کاغذ ماند.
وضعیت کنونی این پروژه چگونه است؟
ما از ۱۵ آذرماه با تیم جدید کار را آغاز کردهایم و امیدواریم بتوانیم در یک دوره چندماهه پروژه را فعال کنیم. تلاش خواهد شد که پروژه به هر صورتی و با همکاری هر کشوری که امکانش وجود داشته باشد (کشورهای اروپایی یا چین) به سرانجام برسد. در نهایت اگر همه درها بسته شد، خودمان آستینها را بالا زده و کار را انجام میدهیم. این پروژه در سطح پایلوت و پایه انجام شده و نهایتا میتوانیم همین پایلوت را راهاندازی کنیم و در صورت موفقیت به تولید انبوه برسیم.
میتوان گفت درصد پیشرفت کنونی چقدر است؟
درصد صفر است.
دلیل این موضوع و این همه تاخیر چه بوده است؟
سوءمدیریت و خصوصیسازی بدون منطق. برعکس شرکتهای پتروشیمی دنیا مانند آرامکو که همواره در حال بزرگ شدن هستند، ما از طریق خصوصیسازی شرکتها را خرد و کوچک کردیم؛ خصوصیسازیای که آتش زدن به اموال بود معلوم است که نهایتا به بخش خصولتی و حیف و میل اموال میانجامد. بخش خصوصی واقعی در حوزه پتروشیمی بسیار کم وجود دارد.
اگر دست دولت میماند بهتر بود؟
بله. در تمام دنیا صنایع مادر در دست دولت است. بحث اتحاد هلدینگها هم وجود داشت که میتوانست این صنعت را به صورت هماهنگ و یکپارچه فعال کند. نیازی نیست به کره و چین و… نگاه کنیم، الگوی نزدیک و دمدست شرکت آرامکو است که میتواند در زمینه شکل مدیریت و مالکیت، هدف ایدهآلی باشد.