الفبای سیاست توسعه هوشمند در صنعت پتروشیمی/ خط اتیلن غرب همچنان عقیم مانده است
مدیرعامل اسبق شرکت ملی پتروشیمی گفت: احداث پتروشیمیها در راستای خط اتیلن غرب باید بستری برای راهاندازی و شکلگیری زنجیرههای پاییندستی فراهم میکرد تا هم نیاز مردم تامین شود و هم اشتغالزایی شود که متاسفانه این اقدام انجام نشده است.
به گزارش خبرگزاری پتروشیمی ایران(ایپنا)؛ یکی از معضلات اصلی توسعه زنجیره ارزش صنعت پتروشیمی کشور، نبود نقشه راه مشخص برای توسعه متوازن این صنعت در زنجیرههای پاییندستی و در استانهای مختلف است. در این بین بررسیها حاکی از رشد کاریکاتوری واحدهای بالادستی پتروشیمی و تمرکز صرف بر خامفروشی محصولات این واحدها و عدم توجه به توسعه زنجیره ارزش افزوده است. ظهور و بروز پدیدههای جدیدی چون پتروشیمیها ی کاغذی که صرفا مجوز آنها بدون انجام مطالعات فنی واقتصادی صادر شده و همچنین احداث جزیرهای این واحدها با صرف هزینههای گزاف به خوبی حاکی از ولنگاری سیاستگذاری این حوزه ا صنعت کشور در دورههای مختلف میباشد.
در این راستا برای بررسی سیاستهای مطلوب برای توسعه پتروشیمیها در کشور با عبدالحسین بیات مدیرعامل اسبق شرکت ملی پتروشیمی به گفتگو نشستیم.
مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:
*رمزگشایی از قواعد احداث پتروشیمیها به صورت تجمیعی، خطی یا جزیرهای
به طور کلی احداث پتروشیمیها به صورت مجتمعها یا در راستای یک خط و به صورت جزیرهای چه مزایا و معایبی دارد؟ از نظر شما چه قواعدی برای احداث پتروشیمیها باید در نظر گرفته شود؟ مثلا آیا مدل احداث تجمیعی مثل عسلویه مناسبتر است یا احداث پتروشیمیها بر محور یک خط لوله مثل خط لوله اتیلن غرب و یا احداث آنها به صورت جزیرهای و پراکنده در نقاط مختلف کشور؟
در ساخت طرحهای پتروشیمی و پالایشی هر چه زنجیره حلقههای تولیدی در کنار یکدیگر قرار گیرند، صرفه اقتصادی طرح بیشتر میشود. مثلا الان در عسلویه مجموعه پتروشیمیها در کنار یکدیگر قرار دارند که این طراحی درستی است. در زمانی که بنده معاون وزیر نفت در امور پتروشیمی شدم، دیدیم پتروشیمیهایی که از نظر زنجیره تولید و خوراکدهی با هم مرتبط هستند را دارند تکه پاره کرده و واگذار میکنند. در آن زمان به این کار اعتراض کرده نامهای به سازمان خصوصیسازی زدیم تا جلوی این اقدام گرفته شود.
در آن دوره ما ۶ هلدینگ برای واگذاری پتروشیمیها پیشنهاد دادیم. یک هلدینگ مربوط به فاز اول در عسلویه بود که تحت نام هلدینگ خلیج فارس نامگذاری کردیم که مثلا پتروشیمیهای مبین، نوری، جم، پارس، آریاساسول و…که با هم وابستگی و ارتباطات خوراک و یوتیلیتی دارند را در یک هلدینگ تجمیع کردیم. هلدینگ دوم هم مربوط به فاز دو عسلویه بود که پتروشیمیهای دماوند، (تامین کننده یوتیلیتی پتروشیمیهای فاز دوم عسلویه)، مروارید، بوشهر، هنگام، هرمز، کیان و… را شامل میشد تحت نام هلدینگ دماوند. هلدینگ سوم شامل کل پتروشیمیهای واقع منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر بود که شامل پتروشیمیهای بوعلی، امیرکبیر، تندگویان، فجر، بندرامام خمینی، مارون، و… تحت نام هلدینگ خوزستان که وابستگی خوراک و یوتیلیتی بهم دارند.
خط اتیلن غرب و واحدهای مرتبط با آن را هم به عنوان هلدینگ چهارم در نظر گرفتیم تحت نام هلدینگ باختر. در حال حاضر پتروشیمیهایی مثل گچساران و دهدشت از این هلدینگ جدا شدند ولی قبلا ما همه این پتروشیمیها را در قالب یک هلدینگ در نظر گرفتیم. پتروشیمیهای واقع در مسیر خط اتیلن مرکز هم هلدینگ مرکزی را شکل میدادند. همچنین سایر پتروشیمیهایی که پراکنده احداث شده بودند هم به جهت توان افزایی برای رقابت و نفوذ در بازارهای هدف خارجی تجمیع کردیم و یک هلدینگ تشکیل شد.
سیاست دیگری که در این حوزه اتخاذ شد ناظر به مدیریت واحد پالایشگاهها و پتروشیمیهای کنار هم بود. در این راستا پتروشیمی شازند را با پالایشگاه امام خمینی شازند، پتروشیمی تبریز را با پالایشگاه تبریز و پتروشیمی اصفهان را با پالایشگاه اصفهان بهم وصل کردیم تا این پازل نیز تکمیل شود. این دو واحد پالایشی و پتروشیمی که در کنار هم احداث میشدند از لحاظ خوراک بهم وابسته بودند. اما متاسفانه به صورت جدا از هم مدیریت میشدند. علت این مدیریت جزیرهای هم ناشی از ساختار غلطی است که در وزارت نفت از عهد دارسی حاکم شده است و ضرورت اصلاح آن متناسب با نیاز انقلاب اسلامی، انکار ناپذیر است.
پس به طور کلی این گزاره که بگوییم حتما پتروشیمیها باید در یک محل تجمیع شوند گزاره درستی نیست و بسته به طرح جامعی که در صنعت پتروشیمی تدوین میکنیم میتواند مدلهای پراکنده نیز استفاده شود که البته این مدل هم قواعد و دلایل خاص خود را دارد و نمیتوان همینطور بدون هیچ دلیل و منطقی و مطالعات راهبردی، پتروشیمیها را در کل کشور توزیع کرد.
یک قاعده برای احداث جداگانه واحدهای پالایشی و پتروشیمی میتواند ناظر به تامین نیاز داخلی باشد. مثلا اگر بحث تامین نیاز فرآوردههای نفتی برای مصرف داخل است به صرفه هست که پالایشگاه را مثلا در اصفهان احداث کنیم. در این صورت فقط یک خط لوله نفت به اصفهان احداث میکنیم و فرآوردهها در همان منطقه مصرف میشود. اما اگر قرار باشد برای تامین فراورده های مورد نیاز داخل، کنار سواحل پالایشگاه بزنیم آنگاه به جای یک خط لوله نفت، با ۵ تا خط لوله فرآورده های اصلی را به سمت اصفهان ارسال کنیم، این کار منطق اقتصادی ندارد و هزینهها را افزایش میدهد.
البته برای پتروشیمیها داستان کمی متفاوت است. چون این پتروشیمیهای فعلی ما بیشتر در حوزه بالادستی صنعت تعریف میشوند و در نتیجه صادرات محور هستند و قاعدتا باید در نزدیکی سواحل احداث شوند تا امکان صادرات وجود داشته باشد. یعنی نمیشود ما خط لوله تا شمال کشور برای ایجاد واحدهای بالادستی پتروشیمی احداث کنیم و بعد دوباره محصولات پتروشیمی را برای صادرات به جنوب کشور منتقل کنیم چون این کار صرفه اقتصادی ندارد.
اما گاهی اوقات هدف از احداث پتروشیمی در یک منطقه این است که به تدریج زنجیره پاییندستی آن هم در آن منطقه شکل بگیرد و هم نیاز مردم تامین شود و هم اشتغالزایی شود. در این صورت باید یک زنجیره کامل از پتروشیمی و صنایع وابسته را در یک منطقه سرزمینی ایجاد کرد نه اینکه صرفا و تنها یک واحد بالادستی یا میان دستی پتروشیمی ایجاد کرد.
البته گاهی اوقات احداث پالایشگاه و پتروشیمی در یک منطقه به صورت پتروپالایشگاه نیز صرفه دارد. مثلا فرض کنید به دلیل ضرورت تامین نیاز بنزین و گازوئیل و نفت سفید در اراک یک واحد پالایشگاهی احداث شده است. در این صورت دیگر نباید مثلا پروپیلن این واحد را به ماهشهر منتقل کنیم که تبدیل به پلیپروپیلن شود؛ بلکه میتوان آن پالایشگاه را به صورت پتروپالایشگاه احداث کرد. پس دقت کنید که سیاست احداث پتروشیمیها علیرغم اینکه اصول کلی دارد ولی بسته به شرایط متفاوت است. در نتیجه باید احداث این واحدها در قالب یک طرح جامع و هوشمند پیگیری شود.
*بدون ایجاد زنجیره پاییندستی پتروشیمیها، پروژه خط اتیلن غرب همچنان عقیم باقی خواهد ماند
درباره خط اتیلن غرب بین کارشناسان اختلاف نظر زیادی دارد. برخی این پروژه را شکستخورده میدانند و برخی دیگر نیز معتقدند که این پروژه با موفقیت به اتمام رسیده است. نظر شما چیست؟ آیا احداث پتروشیمیها در راستای خط اتیلن غرب توانسته همه اهداف تعیین شده را تامین کند؟
بیات: خط اتیلن غرب یک تکلیف بر دوش دولت بود که مجلس در سال ۸۱ تکلیف کرده بود برای توسعه متوازن مناطق جنوب غربی و غرب کشور این پتروشیمیها احداث شود. دلایل دیگر احداث این خط لوله، ناظر به ارتقای تولید در آن مناطق، انتقال دانش فنی و اشتغال زایی بود. اما نکته بنده درباره این خط این است که در اهداف اولیه این طرح قرار نبود که ما اتیلن را از عسلویه به ۱۷۰۰ کیلومتر آن طرفتر به پتروشیمی سنندج برسانیم، سپس پلیمر تولید شده را بار تریلی کنیم و برگردانیم به بندرعباس و صادر کنیم.
احداث این پتروشیمیها باید بستری میشد برای راهاندازی و شکلگیری زنجیرههای پاییندستی. باید در استان کردستان پلیمر را تبدیل به کالای مورد مصرف خانوار میکردیم تا بدین صورت نیاز این استان و استانهای همجوار برطرف شود نه اینکه این پلیمر را دوباره به جنوب منتقل و صادر کنیم. لذا تا وقتی این مهم اجرایی نشود خط اتیلن غرب عقیم مانده و زنجیره ناقص تلقی می شود.
در این راستا باید از دولت و وزارت صنایع مطالبه شود که چرا با وجود تولید ۳۰۰ هزار تن پلیاتیلن در سال در استان سنندج و با وجود آن همه جوان مستعد و دانشآموخته و مراکز پژوهشی اقدامی برای توسعه زنجیره پاییندستی صورت نمیگیرد؟ چرا این محصولات به جای صادرات برای تولید قطعات خودرو، لوله آبیاری، لوازم آرایشی و بهداشتی منزل و قطعات نظامی در همان استان مورد استفاده قرار نمیگیرد. متاسفانه پازل خط اتیلن غرب توسط دولت تکمیل نشده است.
در نتیجه اگر خط اتیلن را با هدف ایجاد زنجیره پاییندستی در استانهای مختلف در نظر بگیریم، توزیع پتروشیمیها در شهرهای مختلف با حساب و کتاب منطقی انجام شده است؛ زیرا شهرهایی که برای احداث پتروشیمی انتخاب شدهاند از لحاظ تامین منابع آب هم وضعیت مناسبی داشتند. البته باز هم تاکید میکنم که باید خطوطی که برای احداث پتروشیمی تعیین میشوند بر مبنای اصول کارشناسی باشند. مثلا همزمان با خط اتیلن غرب، خط اتیلن شرق هم طراحی شد که با مطالعاتی که توسط سازمان بازرسی کل کشور و شرکت ملی پتروشیمی و مراکز کارشناسی دیگرانجام شد، عدم توجیه اقتصادی آن به اثبات رسید.
مناطقی که طرح خط اتیلن شرق برای احداث پتروشیمی پیشبینی میکرد، مناطق کم آب بودند و با آمایش سرزمینی انطباق نداشتند. همچنین این مناطق به عسلویه نزدیک بود و امکان انتقال مواد پلیمری و میانی پتروشیمی و تبدیل به صنایع پاییندستی وجود داشت و هزینهاش از انتقال اتیلن و تبدیل آن ارزانتر بود. در نتیجه به جای احداث خط لوله میتون این پلیمرها را از طریق جاده انتقال داد و صنایع پایین دستی در این مناطق ایجاد و نیازها را تامین کرد.
در حال حاضر تعدادی پروژه پتروشیمی تعریف شده است که از نظر فنی و اقتصادی هیچ توجیهی ندارند و در مناطقی تعریف شدهاند که با مشکل کمبود آب نیز مواجه هستند. باز هم تاکید میکنم که منطبق بر الگوها و قواعد موجود باید یک برنامه جامع نیز در نظر گرفته شود و اینطور نیست که بگوییم احداث هر پتروشیمی به صورت جداگانه غلط است. مثلا پتروشیمی لردگان را در نظر بگیرید. این پتروشیمی با توجه به اینکه در آن منطقه کشاورزی رونق دارد و نیاز به کود اوره وجود دارد در آن منطقه ایجاد شد و با توجه به زیر ساختی مثل خط لوله سراسری گازی که از آن منطقه عبور میکند و آب کافی منطقه طرح خوبی است.
همچنین باید توجه شود که در حال حاضر برخی زیرساختهایی در کشور موجود است که شاید اصولی طراحی نشدهاند ولی بالاخره وجود دارند و در سیاستگذاریهای ما باید در نظر گرفته شوند. مثلا وقتی میبینید در خطوط لوله ظرفیت مازاد برای انتقال گاز وجود دارد دیگر لازم نیست که مثلا اوره را از عسلویه به لردگان منتقل کنیم؛ بلکه اگر مطالعات فنی و اقتصادی انجام شد و از لحاظ منابع آبی هم مشکلی وجود نداشت میتوانیم در منطقه لردگان پتروشیمی احداث کنیم. در این صورت هم اشتغال ایجاد میشود و هم خطر انتقال جادهای انتقال اوره به منطقه کاهش مییابد. از این منظر احداث یک واحد اوره امونیاک در لردگان توجیه دارد. اما توجه کنید که این واحدها به منظور صادرات احداث نشده باشند.
* الفبای سیاست توسعه هوشمند در صنعت پتروشیمی
به عنوان جمعبندی پس میتوان اینگونه ادعا کرد که هر سه سیاست احداث تجمیعی، خطی و پراکنده پتروشیمیها بسته به شرایط میتواند مورد استفاده قرار گیرد؟
بیات: ببینید در مجموع اگر هدف از احداث پتروشیمیها، تامین نیاز کشور باشد؛ باید به صورت یک زنجیره کامل در مناطقی که شرایط مناسبی از منظر آمایش سرزمینی دارند احداث شوند. همچنین بهتر این است که پتروشیمیها در کنار پالایشگاهها و به صورت پتروپالایشگاه احداث شوند. در نتیجه اگر اجرای مدل خط اتیلن غرب با سیاستی که عرض کردم انجام میشد الان در ۱۲ استان کشور یک تحول اساسی شکل میگرفت و از لحاظ اشتغالزایی و تامین نیاز مردم تمامی خلاء ها را پوشش میداد.
ولی اگر هدف از احداث پتروشیمی تکمیل زنجیره و تامین نیاز داخلی مردم و جامعه در آن مناطق نباشد، دیگر نیازی نیست که در سراسر کشور به صورت پراکنده احداث شود بلکه باید به صورت مجتمعهایی مثل عسلویه در کنار هم ساخته شوند و به آبهای آزاد نیز دسترسی داشته باشند تا از آن طریق صادرات صورت گیرد. لذا این نکاتی که گفته شد باید به عنوان سیاست توسعه هوشمند صنعت پتروشیمی در نظر گرفته شود.
در نتیجه توسعه پتروشیمیها باید یک توسعه متوازن هوشمند باشد و اهداف و سیاستها در این حوزه به طور دقیق شناسایی و مشخص شوند. متاسفانه در دورههای مختلف شاهد بودیم که مسئولین منطقه ای برای جلب نظر مردمی، مجوز احداث پتروشیمی اخذ میکردند که این اقدامات هیچ توجیه فنی و اقتصادی نداشت و صرفا یک کار سیاسی بدون پشتوانه مطالعاتی بود. یعنی نباید بدین صورت باشد که مثلا چهار تا نماینده به دولت فشار بیاورند و در جلسات استانی درخواستهای خود را برای احداث پتروشیمی به کرسی بنشانند و دولت هم برای رضایت آنها واحد پتروشیمی احداث کند..
درنتیجه باید مطالعات فنی و اقتصادی برای ساخت پتروشیمیها دقیق و کارشناسی باشد و قواعد و اصول سیاست توسعه هوشمند صنعت پتروشیمی در نظر گرفته شود و بر مبنای یک برنامه جامع انرژی طرحریزی شود و خارج از فشارهای اجتماعی و سیاسی گروهها و احزاب مختلف صورت بگیرد. در احداث پتروشیمیها فقط باید مسائل اساسی و کارشناسی مطرح باشد. براساس کار کارشناسی باید مطالعات انجام شود و واحد طراحی شود. خارج از این چارچوب، این طرحها فرجام موفقی نخواهند داشت.